النا  النا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

وقتی النا کوچک بود

لحظه های بزرگ شدن دخملم

سلااااااااااام عشق مامان االان که دارم برات مینویسم ساعت 3 شبه و شما خوابیدی البته هی بیدار میشی دوباره خوابت میکنم دوباره بیدار میشی .......... این کاره هر شبه تا اینکه بلاخره درست حسابی بخوابی و خوابت سنگین بشه ............ خیلی عزیزتر شدی ........ الان یه دندون کوچولو هم داری وقتی رفتی تو 10 ماه در اومد مبارکت باشه انشالله ....... میخوام برات انشالله یه جشن دندونی تقریبا مختصری 8 تیر بگیرم برا یاد بود انشالله که خوب برگزار بشه ..تو هم قول بده دختر خوبی باشی خانم گلم .........لحظه لحظه ی بزرگ شدنت برام شیرینه ......الان دیگه وقتی لامپی میبینی هر جا که باشیم میگی بق ...... وقنی میگیم کو زبونت درش میاری ........ وقتی میگم کو چشمام انگشت اشار...
29 خرداد 1391

ده ماهگی خانم کوچولو

سلام عشق من ........ الان که این وبلاگو درست کردم شما 10 ماهت پر شده  ......نگی چرا الان درست کردیاااااااااا وبلاگ داری ولی تو اون وبلاگت عکسات هم پاک شده بود کلی زحمت کشیده وبدم از زمان بارداری نوشته بودم تا الان ...... ولی عیب نداره اینجا هم برات درست میکنم تا عکسات برا همیشه بمونه ........الان شما 4 دست و پا میری خانمی 1 ماهی میشه تقریبا ولی سینه خیز نرفتی ....... کلی برا خودت ددیی شدی.......تا یکی یلابس میپوشه میگی دد و میری پیشش تا ببرت دد ....... الان کلماتی مثل اب= ابه .... بابا = بابا ....... دد .......... بریم = بییم ....... غذا = ددا ....... برق= ب گاهی بق هم میگی ...... اخ = خخخخخخ ......... یخ = اخ  رو مگی ...... مامان ...
25 خرداد 1391
1